کلمه جو
صفحه اصلی

شاه باد

لغت نامه دهخدا

شاه باد. ( اِمرکب ) باد شدید. باد سخت وزنده. طوفان :
چو طوفان کند شاه باد نهیبش
شود دفتر نه فلک جمله ابتر.
محمدقلی ( از بهار عجم ).

شاه باد. ( اِ مرکب ) داماد شاه. ( ناظم الاطباء ). اما جای دیگر دیده نشد. و محتمل است که تصحیف شده شاه داماد باشد.

شاه باد. (اِ مرکب ) داماد شاه . (ناظم الاطباء). اما جای دیگر دیده نشد. و محتمل است که تصحیف شده ٔ شاه داماد باشد.


شاه باد. (اِمرکب ) باد شدید. باد سخت وزنده . طوفان :
چو طوفان کند شاه باد نهیبش
شود دفتر نه فلک جمله ابتر.

محمدقلی (از بهار عجم ).




کلمات دیگر: