زبان در کام پیچاندن. [ زَ دَ دَ ] ( مص مرکب ) سخن گفتن. زبان را برای تکلم بحرکت درآوردن. زبان جنباندن :
کارم همه بخت بد بپیچاند
در کام همی زبان چه پیچانم
این چرخ به کام من نمیگردد
بر خیره سخن همی چه گردانم.
کارم همه بخت بد بپیچاند
در کام همی زبان چه پیچانم
این چرخ به کام من نمیگردد
بر خیره سخن همی چه گردانم.
مسعودسعد.