کلمه جو
صفحه اصلی

صحرا نوردی

فرهنگ فارسی

۱ - بیابان نوردی راه بیابان بریدن . ۲ - تندروی تیزکی .

لغت نامه دهخدا

صحرانوردی. [ص َ ن َ وَ ] ( حامص مرکب ) بیابان روی. بیان بری. راه بیابان بریدن. رجوع به صحرانورد و صحرا نوردیدن شود.


کلمات دیگر: