کلمه جو
صفحه اصلی

رامشنه

لغت نامه دهخدا

رامشنة. [ م ِ ن َ ] (ع اِ) برگ آس که دو شعبه دارد و چون دو برگ نماید که بهم چسبیده است و برای تیمن هدیه برند. (از الجماهر بیرونی ص 2) : الرامشنة ورقتا آس متحدتان الی الوسط متباینتان منه الی الرأس و توجد فی الندرة فیحیی بها الکبار و خاصة الدیلم . قال بکربن النطاح الحنفی :
جئتک بالرامش رامشنة
اطیب من رامشنة الاَّس .

(از یادداشت مؤلف ).



( رامشنة ) رامشنة. [ م ِ ن َ ] ( ع اِ ) برگ آس که دو شعبه دارد و چون دو برگ نماید که بهم چسبیده است و برای تیمن هدیه برند. ( از الجماهر بیرونی ص 2 ) : الرامشنة ورقتا آس متحدتان الی الوسط متباینتان منه الی الرأس و توجد فی الندرة فیحیی بها الکبار و خاصة الدیلم. قال بکربن النطاح الحنفی :
جئتک بالرامش رامشنة
اطیب من رامشنة الاَّس.
( از یادداشت مؤلف ).


کلمات دیگر: