کلمه جو
صفحه اصلی

رامیثنی

لغت نامه دهخدا

رامیثنی. [ ث َ ] ( ص نسبی ) منسوب به رامیثن که قریه ای است در بخارا. ( از انساب سمعانی ). و رجوع به رامیثن و رامیتن شود.

رامیثنی. [ ث َ ] ( اِخ ) ابوابراهیم روح بن مستنیر رامیثنی بخاری که از مختاربن سابق و جز وی روایت کرد و محمدبن هاشم بن نعیم از او روایت دارد. ( از انساب سمعانی ) ( اللباب فی تهذیب الانساب ).

رامیثنی . [ ث َ ] (اِخ ) ابوابراهیم روح بن مستنیر رامیثنی بخاری که از مختاربن سابق و جز وی روایت کرد و محمدبن هاشم بن نعیم از او روایت دارد. (از انساب سمعانی ) (اللباب فی تهذیب الانساب ).


رامیثنی . [ ث َ ] (ص نسبی ) منسوب به رامیثن که قریه ای است در بخارا. (از انساب سمعانی ). و رجوع به رامیثن و رامیتن شود.



کلمات دیگر: