نام نوعی از پیکان تیر شکاری باشد نام گیاهیست که گاو زبانش گویند
زبان گاو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زبان گاو. [ زَ ن ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام نوعی از پیکان تیر شکاری باشد. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). نوعی از پیکان تیر است که بزبان گاو شباهت دارد. ( آنندراج ). نوعی از تیر بوده شبیه به زبان گاو. ( فرهنگ نظام ) :
در آن بیشه که بود از تیر و شمشیر
زبان گاو برده زهره شیر.
در آن بیشه که بود از تیر و شمشیر
زبان گاو برده زهره شیر.
نظامی.
|| نام گیاهی است که گاوزبانش گویند. ( برهان قاطع ). نام گیاهی است که گاوزبان خوانند و عرق آنرا گیرند و خورند. ( آنندراج ). نام گیاهی است دوایی که بیشتر گاوزبان نامیده میشود. ( فرهنگ نظام ). گیاهی که گاوزبان نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به گاوزبان و زبان شود.کلمات دیگر: