زبان تر کردن به زبان آوردن
زبان تازه کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زبان تازه کردن. [ زَ زَ / زِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) زبان تر کردن. زبان آوردن. ( آنندراج ) :
زبان تازه کردن به اقرار تو
برانگیختن علت از کارتو.
زبان تازه کردن به اقرار تو
برانگیختن علت از کارتو.
نظامی.
کلمات دیگر: