گوشتوران . گوشتداران .
ذوات لحم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ذوات لحم. [ ذَ ت ُ ل َ ] ( ع ص مرکب ، اِ مرکب ) گوشتوران. گوشتداران :
قصه شنیدم که بوالعلا بهمه عمر
لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد.
قصه شنیدم که بوالعلا بهمه عمر
لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد.
ایرج میرزا.
کلمات دیگر: