آغاز به راهروی کردن . آغاز رفتن کردن . راهی شدن . روانه شدن .
راه برداشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
راه برداشتن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) آغاز به راهروی کردن. آغاز رفتن کردن. راهی شدن. روانه شدن. برفتن درآمدن. رفتن آغازیدن :
راه برداشت ، میدوید چو دود
سهم زد زآن هوای زهرآلود.
راه برداشت ، میدوید چو دود
سهم زد زآن هوای زهرآلود.
نظامی.
کلمات دیگر: