کنایه از اندام نهانی زن بکراست
صحن پالوده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صحن پالوده. [ ص َ ن ِ دَ ] ( اِ مرکب ) کنایه از اندام نهانی زن بکر است. ( آنندراج از شرح سکندرنامه ). || در دو بیت ذیل نظامی «صحن پالوده » بمعنی صحن ( بشقاب ، کاسه ) پالوده ( فالوذج ) است. رجوع به پالوده شود :
انگبین بروغن آلوده
چرب و شیرین چو صحن پالوده.
صحن پالوده کرده در جامش.
انگبین بروغن آلوده
چرب و شیرین چو صحن پالوده.
نظامی.
شهد انجیر و مغزبادامش صحن پالوده کرده در جامش.
نظامی.
کلمات دیگر: