کلمه جو
صفحه اصلی

ماری بوکچین

دانشنامه عمومی

مارِی بوکچین یا مورای بوکچین (به انگلیسی: Murray Bookchin) (۱۴ ژانویه ۱۹۲۱ – ۳۰ ژوئیه ۲۰۰۶) نظریه پرداز، نویسنده، سخنران، مورخ و فیلسوف سیاسی سوسیالیست بود. او از پیشگامان جنبش اکولوژی بوده است و نظریه اکولوژی اجتماعی را در قالب تفکرات آنارشیسم، لیبرتارین، سوسیالیسم و مسائل زیست محیطی بیان کرده است. او نویسنده کتاب های بسیاری در زمینه های سیاست، فلسفه، تاریخ، امور مدنی و محیط زیست است. در این میان مهم ترین کتاب هایش محیط زیست مصنوعی ما (۱۹۶۲) ، آنارشیسم بسیار نادر (۱۹۷۱) و اکولوژی آزادی (۱۹۸۲) هستند. در اواخر دههٔ ۱۹۹۰ میلادی او سرخورده از شیوهٔ زندگی آنارشیست های معاصرش، گفت دیگر خود را یک آنارشیست نمی داند و یک ایدئولوژی سوسیال-لیبرتارین به نام «کمونالیسم» را به وجود آورد.ارسطو، گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، چارلز داروین، زیگموند فروید، فریدریش نیچه، کارل مارکس، هانا آرنت، اما گلدمن، پتر کروپوتکین، هانس یناس، جین جیکوبز، مکتب فرانکفورت، کارل پولانی، Erwin Anton Gutkind, ارنست بلوخ
بوکچین یک فرد ضدسرمایه داری شناخته شده بود و از تمرکز زدایی در جامعه حمایت می کرد و همراه با آن، به مسائل زیست محیطی و روش های دموکراتیک اهمیت می داد. ایده های او جنبش های اجتماعی مختلفی را از دهه ۱۹۶۰ تحت تأثیر قرار داده است؛ از جمله جنبش چپ گرایانهٔ ضد هسته ای، جنبش ضد جهانی شدن، جنبش اشغال وال استریت و اخیراً کنفدرالیسم دموکراتیک در روژاوا و حزب کارگران کردستان. او یکی از چهره های اصلی در جنبش سبز آمریکا و سبزهای برلینگتون بود.
بوکچین به رغم سابقهٔ استالینیستی خود از دههٔ ۱۹۴۰ به سوی تروتسکیسم کشیده شد و به منتقد سرسخت استالینیسم بدل شد. بوکچین پس از جنگ جهانی دوم که بسیاری از تفکرات انقلابی چپ فروکش کرد و بسیاری از فعالان چپ به سمت فعالیت های آکادمیک و ژورنالیستی روآوردند، روحیهٔ انقلابی خود را حفظ کرد. او توصیه تروتسکی، که گفته بود اگر پایان جنگ جهانی دوم با انقلاب کارگری در اروپا و آمریکا پایان نیابد، لازم است در دکترین مارکسیسم تجدیدنظر صورت گیرد، را پی گرفت. او و نزدیکانش در دههٔ ۱۹۵۰ طی نشست هایی هفتگی درصدد بازسازی پروژهٔ انقلاب در شرایط جدید برآمدند. او به این نتیجه رسید که پرولتاریا (طبقه کارگر) نمی تواند آن عاملی باشد که سرمایه داری را از میان بردارد و بنابراین باید عاملی دیگر وجود داشته باشد تا فروپاشی نظام سرمایه داری را به دست خود ممکن کند و نهایتاً این عامل را تعارض نظام سرمایه داری با محیط زیست تشخیص داد؛ این که این نظام هم طبیعت را نابود می کند هم سلامت انسان را. در این نظام با ایجاد کلان شهرهایی بریده از طبیعت، تولید و مصرف بی رویهٔ کالاهایی بی خاصیت که فشاری بیش از حد بر طبیعت می آورند، و فشاری که بر مردم می آید برای زندگی در این کلان شهرها و تطابق با این نظام مصرفی طبیعت و روح و جسم انسانی را نابود می شود؛ بنابراین گفت بحران سرمایه داری ناشی از استثمار طبقه کارگر نیست بلکه از انسانیت زدایی از مردم و تخریب طبیعت ناشی می شود. بوکچین بر همین اساس از دههٔ ۱۹۵۰ تا زمان مرگش در ۲۰۰۶ کوشید مبانی جامعهٔ اکولوژیک دموکراتیک و «اکوتوپیا» را پی بریزد.
فرض اصلی اکولوژی اجتماعی این است که تقریباً همهٔ مشکلات اکولوژیک جهان ریشه در مشکلات اجتماعی دارند و مشکلات اجتماعی خود ریشه در ساختارها و روابط سلسله مراتبی و سلطه جو دارند. مطابق دیدگاه اکولوژی اجتماعی، به غیر از برخی بلایای طبیعی، علت اصلی بروز بیشتر بحران ها در قرن های بیستم و بیست و یکم را باید در اقتصاد، اخلاق، فرهنگ، تنش های بین دو جنس و سایر پدیده های اجتماعی جستجو کرد و بدون مقابله با مشکلات جامعه، نمی توان چالش های اکولوژیک موجود را درک یا حل کرد.


کلمات دیگر: