کلمه جو
صفحه اصلی

انظار


برابر پارسی : نگرها، دیدها، چشمان، دیدگان

فارسی به انگلیسی

looks, views, sight

sights, looks, views, opinions, minds, viewpoints, considerations, intentions, discretions, (good or evil) eyes


looks, views


فرهنگ فارسی

( مصدر ) مهلت دادن زمان دادن .
گوش دادن ٠ گوش داشتن یا در پس انداختن و زمان دادن ٠

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نظر، نگاه ها.

لغت نامه دهخدا

انظار. [ اِ ]( ع مص ) گوش دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گوش داشتن. ( آنندراج ). اصغاء. ( یادداشت مؤلف ). || در پس انداختن و زمان دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بتأخیر انداختن و مهلت دادن. ( از اقرب الموارد ). مهلت دادن. ( ترجمان القرآن جرجانی ). زمان دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). امهال. ( یادداشت مؤلف ).

انظار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نظر. ( فرهنگ فارسی معین ). نظرها. دیدها. ( آنندراج ). نگاهها.نظرها. نگریستنها. || دیده ها. ( ناظم الاطباء ). دیده ها. دیدگان. چشمان : از انظار مردم مخفی شد.( فرهنگ فارسی معین ). || بینشها. افکار.

انظار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نظر. (فرهنگ فارسی معین ). نظرها. دیدها. (آنندراج ). نگاهها.نظرها. نگریستنها. || دیده ها. (ناظم الاطباء). دیده ها. دیدگان . چشمان : از انظار مردم مخفی شد.(فرهنگ فارسی معین ). || بینشها. افکار.


انظار. [ اِ ](ع مص ) گوش دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گوش داشتن . (آنندراج ). اصغاء. (یادداشت مؤلف ). || در پس انداختن و زمان دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بتأخیر انداختن و مهلت دادن . (از اقرب الموارد). مهلت دادن . (ترجمان القرآن جرجانی ). زمان دادن . (تاج المصادر بیهقی ). امهال . (یادداشت مؤلف ).


فرهنگ فارسی ساره

دیدگان



کلمات دیگر: