مترادف مضایق : تنگناها، مضیقه ها ، گذرگاه های صعب العبور
متضاد مضایق : فراخناها
۱. تنگناها، مضیقهها ≠ فراخناها
۲. گذرگاههای صعبالعبور
مضایق . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) مضائق . ج ِ مضیق . مکانهای تنگ . تنگناها. تنگی ها در مکان و امور. کارهای سخت : به تعجیل سوی ناتل ... رفتند بر آن جمله که به ناتل که آنجا مضایق است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 463). شما به استراباد روید که در آن مضایق نتوانند آمد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 560). الحق راه آن دراز و بی پایان یافتم ، سراسر مخاوف و مضایق . (کلیله چ مینوی ص 48). چه هرکه بر قوت ذات و زور نفس اعتماد کند لاشک در مخاوف و مضایق افتد. (کلیله ایضاً ص 300). خلق از مضایق محنت و مفاسد ایام فترت خلاصی یافتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 315). چون مار در مداخل و مضایق زمین روند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 342). از مضایق شدت به فراخی نعمت رسیدند. (جهانگشای جوینی ). و رجوع به مضائق و مضیق و مضیقه شود.
مضایق . [ م ُ ی ِ ](ع ص ) سختگیر. تنگ گیرنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : ... بر مقتضای فرمان سوی ایشان رفت و آنچه واجب بود از وظایف این خدمت بجای آورد واسترضاء جوانب ... از مضایق و مسامح و منافق و مناصح ... به اتمام رسانید. (مرزبان نامه چ بارانی ص 172).
مضیق#NAME?