مترادف مصابرت : بردباری، تحمل، شکیبایی، صبر، بردباری کردن، تحمل کردن، شکیبایی ورزیدن، صبر کردن
متضاد مصابرت : ناشکیبایی
۱. بردباری، تحمل، شکیبایی، صبر
۲. بردباری کردن، تحمل کردن، شکیبایی ورزیدن، صبر کردن ≠ ناشکیبایی
مصابرت . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ ] (از ع ، مص ) اصطبار. مصابره . مصابرة. صبر ورزیدن . صبر نمودن در کارها. (یادداشت مؤلف ). صبر کردن . (غیاث ). صبر. شکیبایی .
- مصابرت کردن ؛ شکیبایی کردن . شکیب به کار بردن .
- مصابرت نمودن ؛ صبر کردن . شکیبایی نشان دادن . صبر و شکیب نمودن : دو ماه در آن محاصرت مصابرت نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 68). مدت هجده سال به خراسان بماند و بر انقلاب حالات و تصاریف ایام و حوادث روزگار مصابرت می نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 257). مدت سه شبانروز بر محاربت مصابرت نمودند و بر مضاربت مثابرت کرد. (جهانگشای جوینی چ اروپا ج 2 ص 178). و رجوع به مصابرة شود.