کلمه جو
صفحه اصلی

درد سخت

فارسی به عربی

اجهاد , مقص

مترادف و متضاد

strain (اسم)
خوی، تقلا، کوشش، کشش، اصل، خیل، نژاد، اسیب، زور، درد سخت، کشیدگی عضله، صفت موروثی، خصوصیت نژادی، در رفتگی یا ضرب عضو یا استخوان

gripe (اسم)
تسلط، گیر، چنگ، شکایت، گله، درد سخت، تشنج موضعی

pang (اسم)
درد، درد سخت، اضطراب سخت و ناگهانی، سوزش ناگهانی، حمله سخت


کلمات دیگر: