خوش گذرانی کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
حلوی، عید
حلوي
مترادف و متضاد
عیاشی کردن، خوش گذرانی کردن، شورش کردن
عیاشی کردن، خوش گذرانی کردن
کار بیهوده کردن، وقت تلف کردن، بهدر دادن، خوش گذرانی کردن
خوش گذرانی کردن، سور زدن، سفر تفریحی کردن
لغت نامه دهخدا
خوش گذرانی کردن. [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ذَ ک َ دَ ]( مص مرکب ) عیاشی کردن. تن پروری کردن. تعیش نمودن.
کلمات دیگر: