کلمه جو
صفحه اصلی

پوزه بند

فارسی به انگلیسی

muzzle

فارسی به عربی

کمامة
( پوزه بند(برای مجازات اشخاص ) ) صدف البحر

کمامة


مترادف و متضاد

barnacle (اسم)
پوزه بند، انبر، نوعی صدف، پوزه بند یا مهاراسب

muzzle (اسم)
صورت، پوزه بند، پوزه، دهنه، دهان بند، سر لوله بخاری، سرلوله هفت تیر یاتفنگ

nosepiece (اسم)
پوزه بند، رو دماغی، پل عینک

فرهنگ فارسی

( اسم ) تسمه های بهم پیوست. مشبک که دهان چار پایان مانند استر خر گاو و سگ را بدان بندند تا گاز نگیرند و بره و بزغاله را بدان بندند تا دیگر از پستان مادر شیر نمکند پوزه بند دهان بند.

لغت نامه دهخدا

پوزه بند. [ زَ / زِ ب َ ] ( اِ مرکب ) آلتی که بر دهان حیوان چون اسب و خر و گاو و گوساله وگوسفند و سگ و امثال آن بندند تا زیان بکشت نرسانندیا نگزند یا آواز نکنند و یا بیش از حد پستان مادر نمکند. پوزبند. بتفوزبند. دهن بند. کمام : تو باک مدار که ما آن چنانکه بستان ترا سبز کردیم همه چرندگان را پوزه بند بربستیم. ( از نامه سنائی بعمرخیام ). فدام ؛ بتفوزبند گاوان. ( منتهی الارب ). || لویشه. و لبیشه .

گویش مازنی

/poozaa baand/ پوزه بند

پوزه بند



کلمات دیگر: