کلمه جو
صفحه اصلی

جهش کردن

فارسی به انگلیسی

mutate

فارسی به عربی

تدفق , ربیع , زیادة

مترادف و متضاد

spout (فعل)
پریدن، فوران کردن، فواره زدن، جهش کردن، فواره زدن اب

rebound (فعل)
پس زدن، برگشتن، جهش کردن، دوباره بجای اول برگشتن، حرکت ارتجاعی داشتن، منعکس شدن

spring (فعل)
پریدن، جهیدن، لی لی کردن، جهش کردن، قابل ارتجاع بودن، حالت فنری داشتن

lunge (فعل)
خیز زدن، پرتاب کردن، جهش کردن

spurt (فعل)
پاشیدن، جهش کردن


کلمات دیگر: