خوش ذوق
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
لذیذ
مترادف و متضاد
مستعد، باهنر، نعمت خدا داده، خوش طبع، خوش ذوق، خوش قریحه، درون داشت
خوش طبع، خوش ذوق، پیشکشی، خوش قریحه
با سلیقه، خوش ذوق، خوش سلیقه، با ذوق
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - خوش سلیقه . ۲ - خوش قریحه ( شاعر ) نیکو طبع .
لغت نامه دهخدا
خوش ذوق. [ خوَش ْ / خُش ْ ذَ / ذُو ] ( ص مرکب ) آنکه ذوق نیکو دارد. خوش سلیقه.
فرهنگ عمید
۱. خوش قریحه، خوش طبع.
۲. خوش سلیقه.
۲. خوش سلیقه.
کلمات دیگر: