کلمه جو
صفحه اصلی

جوشکار

فارسی به انگلیسی

welder

فارسی به عربی

لحام

مترادف و متضاد

welder (اسم)
جوشکار، ماشین جوشکاری

فرهنگ فارسی

آهنگری که قطعات آهن یا فلزی دیگر را بهم جوش میدهد .

کسی که عمل جوشکاری را به‌صورت دستی انجام می‌دهد


لغت نامه دهخدا

جوشکار. ( ص مرکب ) آهنگری که قطعات آهن یا فلزی دیگر را بهم جوش میدهد.

فرهنگ عمید

کسی که کارش جوشکاری است.

فرهنگستان زبان و ادب

{welder} [جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب، مهندسی مواد و متالورژی] کسی که عمل جوشکاری را به صورت دستی انجام می دهد

پیشنهاد کاربران

جوشکار ی یکی از سخت ترین مشاغل
در جهان مدرن است
انواع جوش::
کربن
کربن استیل
آرگون
استیل
کا پر
Co2
زیرپودری
زیر دریا


:::::
در سالهای اخیر بعضی ها
در لیست استخدام خود
از کلمات نوینی استفاده می کنند
جهت بهره وری از سود بیشتر


واژه های جدید::
جوشکار مونتاژکار
و
جوشکار فیتر ( فیتاب )


مونتازکاری حرفه ایی حساس و نیاز به
استادکار ماهر مونتاژ دارد
و هیچ جوشکاری قبول نمی کند که این
دو کار سخت را انجام بدهد آن هم
با دریافت همان حقوق قدیمی
****
شغل فیتر ی یا فیتاب لوله
نیز وظیفه استادکار
ماهر و توانا فیتاب است

شغل فیتر دو ::همان کارگر کمک فیتر است
کسی که به مرحله استادی نرسیده . و کارایی لازم جهت فیتاب را ندارد
. . . . .
استادکار::کسی که فوت کوزه گری را بلد
باشد



بیاییم نان عده ی زیادی از کارگران
را آجر نکنیم

کارگر::یعنی کسی که نان زن و بچه خود را با زحمت به دست می آورد
و
بعضی از کارگران علاوه بر مخارج زن و بچه ی خود
کمک خرج خواهر و برادر
و فراتر از آن
پدر و مادر . . . . .


. . . .
بیاییم در شغل خود استاد ماهر باشیم
نه. . . . .

خسته نباشید استادکاران جوشکار و مونتاژکار. فیتر. . . . . .



کلمات دیگر: