کلمه جو
صفحه اصلی

تصاحب


مترادف تصاحب : تصرف، تملک، ضبط، قبض، دست اندازی، غصب، دزدی، اختیار، قدرت، صاحب شدن، مالک شدن

برابر پارسی : دست اندازی، به چنگ آوری

فارسی به انگلیسی

appropriation, possession, take, takeover

فارسی به عربی

استملاک

مترادف و متضاد

تصرف، تملک


ضبط


قبض


دست‌اندازی


غصب


دزدی


اختیار، قدرت


صاحب شدن، مالک‌شدن


۱. تصرف، تملک
۲. ضبط
۳. قبض
۴. دستاندازی
۵. غصب
۶. دزدی
۷. اختیار، قدرت
۸. صاحب شدن، مالکشدن


فرهنگ فارسی

صاحب شدن، چیزی راتصرف کردن
۱-( مصدر ) صاحب شدندر تصرف خود آوردن . ۲- دست انداختن . ۳- ( اسم ) تصرف . ۴- دست اندازی . یا تصاحب دختر یا زنی . با او آرمیدن بر او دست یافتن .

فرهنگ معین

(تَ حُ ) [ ع . ] (مص م . ) در تصرف خود آوردن ، صاحب شدن .

لغت نامه دهخدا

تصاحب. [ ت َ ح ُ ] ( از ع ، مص ) مالکیت و صاحب شدگی. ( ناظم الاطباء ). صاحب و مالک شمردن و شدن... این لفظ که به شکل عربی است در عربی استعمال نشده و جعل فارسی زبانان است از لفظ صاحب. ( فرهنگ نظام ). در لغت بمعنی مصاحبت و دوستی است ولی معمولاً آن را از کلمه صاحب بمعنی مالک میگیرند و بجای تملک استعمال می کنند. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 2 ).

فرهنگ عمید

صاحب شدن، چیزی را تصرف کردن.

فرهنگ فارسی ساره

به چنگ آور



کلمات دیگر: