کلمه جو
صفحه اصلی

خوش بنیه


مترادف خوش بنیه : سالم، تندرست، قوی، قوی بنیه

متضاد خوش بنیه : کم بنیه، کم زور، ضعیف

فارسی به انگلیسی

physically strong, robust, able-bodied, hale, lusty, sturdy

able-bodied, hale, lusty, strong, sturdy


فارسی به عربی

عافیة , قوی

مترادف و متضاد

sturdy (صفت)
درشت، محکم، تنومند، ستبر، شکیبا، قوی هیکل، خوش بنیه

strong (صفت)
فراوان، سخت، محکم، فربه، قوی، پر زور، نیرومند، پر مایه، مستحکم، پرصلابت، خوش بنیه، مقتدر، پر نیرو

robust (صفت)
تنومند، ستبر، قوی هیکل، خوش بنیه، هیکل دار

healthy (صفت)
سرحال، تندرست، خوش بنیه، سالم، سلامت

wholesome (صفت)
سازگار، سرحال، خوش بنیه، سالم، سلامت، سالم و بی خطر

hale (صفت)
نیرومند، بی نقص، خوش بنیه، سالم

strapping (صفت)
خوش بنیه، تسمه زده

lusty (صفت)
قوی، تندرست، خوش بنیه، شهوت انگیز

سالم، تندرست، قوی، قوی‌بنیه ≠ کم‌بنیه، کم‌زور، ضعیف


فرهنگ فارسی

مقابل کم بنیه قوی

لغت نامه دهخدا

خوش بنیه. [ خوَش ْ / خُش ْ ب ُن ْ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) مقابل کم بنیه. قوی. آنکه مزاج سالم دارد. آنکه قدرت جسمی کافی دارد. قوی بنیه. با بنیه خوب. سالم با بهره از قدرت و نظم دستگاه جسمانی خوب.


کلمات دیگر: