بلا اسنان
بچه گانه
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
کودکانه، بچه گانه، بچگانه، احمقانه
فرهنگ فارسی
در خور بچه بچگانه .
لغت نامه دهخدا
بچه گانه. [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) که بچه را بکار آید. آنچه بچه بدان بازی کند. درخور بچه. بچگانه. || کار احمقانه. آن کار که بدون تعقل انجام پذیرد.
کلمات دیگر: