روانکاو
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
محلل , محلل نفسانی
مترادف و متضاد
روانکاو، استاد تجزیه، تخلیل گر، فرگشا
روانکاو
فرهنگ فارسی
آنکه متخصص و صاحب نظر در روانکاوی باشد
لغت نامه دهخدا
روانکاو. [ رَ ] ( نف مرکب ) آنکه متخصص وصاحب نظر در روانکاوی باشد. رجوع به روانکاوی شود.
فرهنگ عمید
متخصص در روانکاوی.
فرهنگستان زبان و ادب
{psychoanalyst, analyst} [روان شناسی] درمانگری که آموزش های نظری و عملی روان کاوی را دیده است و از فنون روان کاوی در درمان اختلالات روانی بهره میبرد
کلمات دیگر: