chip, flake
پوسته پوسته شدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
رقاقة
مترادف و متضاد
پوسته پوسته شدن، ورد امدن
خراشیدن، پوسته پوسته شدن
تراشیدن، ورقه ورقه شدن، پوسته پوسته شدن
پوسته پوسته شدن، پوست انداختن، پوست ریختن
فرهنگ فارسی
فرایندی که در آن پوستهها یا ورقهای هممرکز از سنگ جدا میشود متـ . پوستهپوسته 1
( مصدر )صورت پوستکها گرفتن بورقه های نازک مبدل شدن .
لغت نامه دهخدا
پوسته پوسته شدن. [ ت َ ت َ / ت ِ ت ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) صورت پوستکها گرفتن. به ورقه های نازک مبدل شدن.
فرهنگستان زبان و ادب
{exfoliation, spalling, scaling , desquamation, sheeting, sheet jointing} [زمین شناسی] فرایندی که در آن پوسته ها یا ورق های هم مرکز از سنگ جدا می شود
متـ . پوسته پوسته 1
پیشنهاد کاربران
delamination
کلمات دیگر: