کلمه جو
صفحه اصلی

خون الود کردن

فارسی به انگلیسی

bloody

فارسی به عربی

دم

مترادف و متضاد

purple (فعل)
خون الودکردن، ارغوانی کردن یا شدن

empurple (فعل)
ارغوانی کردن، خون الودکردن

soak in blood (فعل)
خون الودکردن

فرهنگ فارسی

( خون آلود کردن ) آغشته کردن بخون لکه دار کردن بخون

لغت نامه دهخدا

( خون آلود کردن ) خون آلود کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آغشته بخون کردن. با خون لکه دار کردن.


کلمات دیگر: