کلمه جو
صفحه اصلی

جور شدن

فارسی به انگلیسی

match, mate

فارسی به عربی

شبکة

مترادف و متضاد

be sorted (فعل)
جور شدن

piece (فعل)
ترکیب کردن، جور شدن، وصله کردن، یک تکه کردن

فرهنگ فارسی

جور شدن با کسی موافق شدن

لغت نامه دهخدا

جور شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) جور شدن با کسی ؛ موافق شدن. توافق پیدا کردن.


کلمات دیگر: