کلمه جو
صفحه اصلی

ثعلبه

فرهنگ فارسی

التمیمی العنبری جد هرماس بن حبیب عنبری است

لغت نامه دهخدا

ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ](اِخ ) ابن جذع . صحابی انصاری است . او درک غزوه ٔ بدرکرد و در وقعه ٔ طائف بشهادت رسید. (قاموس الاعلام ).


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن بکربن حبیب از تیره ٔ تغلب بن وائل ، جدی است جاهلی که اعشی تغلب شاعر از نسل او میباشد. رجوع به الاعلام زرکلی ، ج 1 ص 170 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن بلال البصری الاعمی محدث است . صاحب لسان المیزان گوید «لا یعرف » و همو گوید که قواریری حدیثی منکر از او روایت کرده . و بخاری در باب وی گوید: «لایتابع» ولی ابن جهان او را در زمره ٔ ثقات آرد. رجوع به لسان المیزان ، ج 2 ص 82 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن ثابت و بقولی ثعلبةبن اوس . صحابی انصاری است . رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 206 و ج 8 ص 271 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن سعید. و ثعلبةبن سلام دو تن صحابی باشند و این دو پیش از اسلام دین جهودان داشتند و آیت «لیسوا سوآء من اهل الکتاب امةً قاَّئمة (قرآن 113/3) الخ .» درباره ٔ آن دو و اسیدبن سعید و عبداﷲبن سلام نازل شده است و ثعلبةبن سعید در حیات رسول (ص ) درگذشت . (قاموس الاعلام ).


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن سعیةالیهودی او در غزوه ٔ بنی قریظة اسلام آورد .


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن سوید انصاری . برادر اویس بن سوید انصاری صحابی است و ابن فتحون ثعلبه را نیز در شمار صحابه آورده است . رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 207 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن سلام . صحابی و برادر عبداﷲ ابن سلام است . ابو عمر آرد که طبری بروایت مقطوع ، از ابن جریح آورده است که این ثعلبه یکی از کسانی است که آیه ٔ «من اهل الکتاب امة قائمة» (قرآن 113/3) در باب آنان نازل شده است . رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 207 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن سلامان بن ثعل از قبیله ٔ طی . جدی است جاهلی و بنو ثعلبه که در مشرق مصر و بادیةالشام متفرق اند از نسل وی میباشند. رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 171 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن سهیل . گویند که ثعلبة نام ابوامامه حارثی صحابی است و بقولی مشهورتر نام ابوامامه ایاس بن ثعلبه است نه ثعلبه . رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 208 و ج 8 ص 9 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن صُعیرالمازنی . از شعراء متقدم عرب است .


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن صعیر یا ابن ابی صعیر. او و پسر او عبداﷲبن ثعلبة صحابی باشند و از ثعلبة بعض احادیث مروی است .


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عُکابة. نام قبیله ای از عرب است . (امتاع الاسماع ج 1 ص 30).


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عامر. پیشوای ثعالبة، یکی از پانزده ٔ فرقه ٔ خوارج . (بیان الادیان ).


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عباد. محدث است .


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) التمیمی العنبری . جد هرماس بن حبیب عنبری است . رجوع به الاصابة ج 1 ص 209 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) تابعی است و از عائشه رضی اﷲ عنها روایت کند و کنیت او ابوالکنود است .


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) انصاری . پدر عبداﷲ و گویند نام پدر وی سهیل است . رجوع به الاصابه ج 1 ص 210 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) نام خلقی و قبایلی چند. || نام بیست و دو تن صحابی و چند محدث .


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (ع اِ) روباه ماده .ثعال . ثعالة. || استخوان دمغزه و سرین .


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن اودبن اسد. از تیره ٔ خزیمه از قبیله عدنان جدی است جاهلی . و کمیت اسدی شاعر و ضراربن عمروصحابی از فرزندان او باشند. رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 170 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن الفرات بن عبدالرحمن بن قیس . جد او درک صحبت پیغمبر کرده است . وی از یعقوب بن عبیدة و محمدبن کعب القرطی روایت دارد و زیدبن الحباب از او روایت کند و ابو حاتم گوید او را نشناسم ، و ابو زرعه با اینکه او را مدنی داند نیز گوید او را نشناسم . رجوع به لسان المیزان چ حیدرآباد ج 2 ص 82 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن المطهربن احمد الحنظلی . مکنی به ابوطاهر. از ابوعلی مصاحفی ، و جز او، سماع دارد، و وفات او در سنه ٔ 398 هَ . ق . بوده است . رجوع به ذکر اخبار اصفهان ابی نعیم ج 1 ص 240 شود.


( ثعلبة ) ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] ( ع اِ ) روباه ماده.ثعال. ثعالة. || استخوان دمغزه و سرین.

ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] ( اِخ ) نام خلقی و قبایلی چند. || نام بیست و دو تن صحابی و چند محدث.

ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] ( اِخ ) تابعی است و از عائشه رضی اﷲ عنها روایت کند و کنیت او ابوالکنود است.

ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] ( اِخ ) ابن ابی بلتعه. صحابی است. و در صغر سن درک صحبت رسول کرده است واز اکثر صحابه کرام روایت دارد. ( قاموس الاعلام ). و رجوع به ج 1 ص 206 کتاب الاصابة چ مصر سنه 1323 شود.

ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] ( اِخ ) ابن ابی رقیةاللخمی. صحابی است و حاضر فتح مصر بوده است. ( قاموس الاعلام ).

ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] ( اِخ ) ابن ابی مالک القرضی مکنی به ابویحیی صحابی است و او پیشوای قبیله بنی قریظه بود و از او بعض احادیث منقول است. ( قاموس الاعلام ). و رجوع به کتاب الاصابة چ مصر سنه 1323 هَ. ق. ج 1 ص 209 شود.

ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم کوفی. محدث است. ابن ابی طی وی را در زمره رجال شیعه آرد و گوید او را تصنیفی است که در آن از جماعتی از اهل سنت روایت حدیث کند. رجوع به لسان المیزان ج 822 شود.

ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] ( اِخ ) ابن اودبن اسد. از تیره خزیمه از قبیله عدنان جدی است جاهلی. و کمیت اسدی شاعر و ضراربن عمروصحابی از فرزندان او باشند. رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 170 شود.

ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] ( اِخ ) ابن بکربن حبیب از تیره تغلب بن وائل ، جدی است جاهلی که اعشی تغلب شاعر از نسل او میباشد. رجوع به الاعلام زرکلی ، ج 1 ص 170 شود.

ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] ( اِخ ) ابن بلال البصری الاعمی محدث است. صاحب لسان المیزان گوید «لا یعرف » و همو گوید که قواریری حدیثی منکر از او روایت کرده. و بخاری در باب وی گوید: «لایتابع» ولی ابن جهان او را در زمره ثقات آرد. رجوع به لسان المیزان ، ج 2 ص 82 شود.

ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] ( اِخ ) ابن ثابت و بقولی ثعلبةبن اوس. صحابی انصاری است. رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنه 1323 ج 1 ص 206 و ج 8 ص 271 شود.

ثعلبة. [ث َ ل َ ب َ ] ( اِخ ) ابن جدعاء. قبیله ای است از عرب.

ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ]( اِخ ) ابن جذع. صحابی انصاری است. او درک غزوه بدرکرد و در وقعه طائف بشهادت رسید. ( قاموس الاعلام ).

ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم کوفی . محدث است . ابن ابی طی وی را در زمره ٔ رجال شیعه آرد و گوید او را تصنیفی است که در آن از جماعتی از اهل سنت روایت حدیث کند. رجوع به لسان المیزان ج 822 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن ابی رقیةاللخمی . صحابی است و حاضر فتح مصر بوده است . (قاموس الاعلام ).


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن ابی بلتعه . صحابی است . و در صغر سن درک صحبت رسول کرده است واز اکثر صحابه ٔ کرام روایت دارد. (قاموس الاعلام ). و رجوع به ج 1 ص 206 کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن ابی مالک القرضی مکنی به ابویحیی صحابی است و او پیشوای قبیله ٔ بنی قریظه بود و از او بعض احادیث منقول است . (قاموس الاعلام ). و رجوع به کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 هَ . ق . ج 1 ص 209 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن الخشام . دلیری است از عرب . (منتهی الارب ).


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن حاطب . (در کتاب الاصابه ، ابن ابی حاطب ). صحابی انصاری است . وی درک غزوه ٔ بدر کرد و تا گاه خلافت عثمان بزیست . او از رسول صلوات اﷲ علیه درخواست تا دعا کند که خدای تعالی او را مال فراوان عطا فرماید و رسول (ص ) در حق وی دعا کرد و او صاحب اموال و گله های مواشی شد و آنگاه که عامل صدقات برای اخذ زکوة نزد وی شد او از دادن صدقه امتناع ورزید و چون این خبر برسول برداشتند فرمود یاویح صدقة!یاویح صدقة! و آیت ، و منهم من عاهداﷲ لئن آتانا من فضله (قرآن 75/9). الخ . در حق وی فرود آمد، و او چون این آیت بشنید نزد رسول شد و صدقات خویش ، پیش کشید و آنحضرت صدقه ٔ وی قبول نفرمود و بزمان ابی بکر و عمرو عثمان نیز خلفا صدقه ٔ او نپذیرفتند. (قاموس الاعلام ). مقریزی او را از بنی امیةبن زید و منافق و از اصحاب مسجد ضرار شمرده است .


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن حکم . صحابی است و درک غزوه ٔ خیبر کرده است و سپس در بصره و بعد از آن در کوفه اقامت گزیده و از او بعض روایات منقول است . (قاموس الاعلام ).


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن خدام انصاری او از شش یا هفت تن صحابه ای است که از غزوه ٔ تبوک تخلف کردند. رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنه ٔ 1323 هَ . ق . ج 851 و 207 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن رُهم العدوانی از تیره ٔ عدنان ، جدی است جاهلی . عبداﷲبن جبیر و خوات بن جبیر و حارث بن نعمان و صباح بن ثابت ، که در زمره ٔ صحابه اند از نسل ابن ثعلبه میباشند رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 170 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن زهدم التمیمی الحنظلی ، صحابی است . و از بنی ثعلبةبن یربوع بن حنظله است و ابن ابی حاتم گوید که ثعلبه صحبت پیغمبر درک کرد و در کوفه میزیست و از وی بعض احادیث روایت شده است . (قاموس الاعلام . و کتاب الاصابه چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 207).


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن ساعده . رجوع به ثعلبةبن سعد شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن سعدبن ذبیان بن بغیض ، از تیره ٔ غطفان ، جدی است جاهلی ، و فرزندان او بطنی ازذبیان میباشند. رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 171 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن سعدبن ضبه . جدی است جاهلی و منسوب بدو را ثعلبی گویند و فرزندان او بطنی از قبیله ٔ ضبه باشد. رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 170 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن . صحابی انصاری است . وی ملازمت خدمت رسول می کرد و وقتی او را رسول صلوات اﷲ علیه به خانه ٔ یکی از اصحاب فرستاد و او در حرم آن صحابی بنظر ریبة نگریست و رسول (ص ) این معنی بوحی بدانست و او بگریخت و مدت چهل روز در کوه ها متواری بود. (قاموس الاعلام و ج 1 ص 208 کتاب الاصابة).


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عبیدبن عدی . صحابی است . ذهبی در تجرید آرد، که ابن الجوزی در تلقیح ، ذکر او آورده است . عسقلانی گوید: ترسم که در نام پدر وی تصحیفی باشد و این مرد ظاهراً همان ثعلبه بن عنمةبن عدی است . رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 208 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عکابةبن صعب از بنی بکربن وائل عدنان . جدی است جاهلی که شیبان و ذهل و تیم اﷲ و قیس از فرزندان اویند. (الاعلام زرکلی ج 1711).


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عمرو الجذامی . صحابی است . ابن اسحاق ، در مغازی ، او را در زمره ٔ کسانی که زیدبن حارثه از بنی جذام اسیر کرد،و پیغمبر (ص ) امر به آزادی ایشان فرمود آورده است . رجوع به الاصابه چ مصر سنة 1323 ج 1 ص 208 و 209 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عمرو. بغوی گوید که نام ابوعمرة انصاری است . (کتاب الاصابه ج 1 ص 209).


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عمرو. یکی ازملوک عرب بنی جفنه معروف به غسانیان است که در بادیةالشام حکومت میکردند. ثعلبه نخستین کس است از این سلسله که به «ملک » ملقب گردید. وی از موالیان قیاصره ٔروم بود و معاصرین او در مقابل هجوم ایرانیان از جهة حیره ، از وی کمک میخواستند. مدت سلطنت او در حدودبیست سال بود. او در قرن دوم بعد از میلاد میزیست . صاحب مجمل التواریخ و القصص در باب وی آرد: او هفده سال پادشاهی راند و بناها کرد چون عقه و صرح الغدیر یعنی کوشک غدیر و آن بجانب بلقاست در اطراف حوران . (مجمل التواریخ و القصص ص 174) (الاعلام زرکلی ج 1 ص 171).


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عمروبن محصن بن عمرو عتیک بن عمروبن مبذول بن مالک بن النجار الانصاری . صحابی است . موسی بن عقبه او را در شمار بدریین آرد و گوید در جنگ جسر ابی عبید بشهادت نائل شد و واقدی گوید او در خلافت عثمان وفات یافت .رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنة 1323 ج 1 ص 209 شود.


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن غنمة . صحابی انصاری است . او غزوه ٔ بدر و عقبه را درک کرد و بتان بنی سلمه را با معیت معاذبن جبل و عبداﷲبن انیس بشکست و در غزوه ٔخندق و بروایت دیگر در غزوه ٔ خیبر به عز شهادت نایل آمد. قاموس الاعلام و امتاع الاسماع ج 1 ص 241. و نیز درکتاب اخیر ص 448 وی یکی از بکائین محسوب شده است .


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن قیظی بن صخربن سلمه ٔ انصاری . صحابی است . مطین و طیرانی ، و جز آنان ، او را در زمره ٔ اصحاب بدر و صفین گفته اند. (کتاب الاصابه ج 2091).


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن مازن بن الازد. از اجداد عمرو (یا عمر) بن مزیقیاء جد انصار و سیّد جمله ٔ بنی کهلان از آل قحطان .


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن مالک . ابوجعفر. تابعی است .


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن مسلم . محدث است .


ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن میمون . ابواسحاق مولی بنی اسد ثم بنی سلامة. در نامه ٔ دانشوران آمده است : ابو اسحاق ثعلبةبن میمون از بزرگان محدثین و اجلای فقهای امامیه است و در عداد راویان امامین همامین ابوعبداﷲ جعفربن محمدالصادق و ابوالحسن موسی بن جعفر علیهما السلام شمرده شود. شیخ نجاشی درکتاب رجال در تمجید و توصیف وی این عبارات آورده گوید: کان وجها فی اصحابنا قاریاً فقیها نحویا لغویا راویة و کان حسن العمل کثیرالعبادة و الزهد روی عن ابی عبداﷲ و ابی الحسن علیهما السلام له کتاب . روی عنه عبداﷲبن المزخرف الحجال یعنی ابواسحاق از بزرگان اصحاب ما امامیه بود بفن قرائت و علم نحو و لغت و حدیث معرفتی کامل داشت و به نیکوئی کردار و کثرت زهد و عبادت موصوف بود از جناب ابوعبداﷲ صادق و ابوالحسن کاظم روایت مینمود او را کتابی است و عبداﷲ بن المزخرف آن کتاب را از ابواسحاق روایت کند. علامه در کتاب خلاصه بر کلام نجاشی این عبارات را مزید آورده گوید: و کان فاضلاً متقدماً معدوداً فی العلماء و الفقهاء الاجلةفی هذه العصابة سمعه هارون الرشید یدعو فی الوتر فاعجبه . یعنی ابو اسحاق فقیه از فضلای متقدمین طایفه ٔ امامیه و در عداد علما و فقهای امامیه معدود بود وقتی در نماز وتر بخواندن دعا مشغول بود هارون الرشید از نزد وی عبور نمود ایستاد دعایش را استماع نمود از حالت وی و از دعای وی اظهار شگفتی کرد. ابوعمرو کشی در کتاب رجال گوید. ذکر حمدویه عن محمدبن عیسی اِن ّ ثعلبةبن میمون مولی محمدبن قیس الانصاری و هو ثقة خیر فاضل مقدم معدود فی العلماء و الفقهاء الأجلة فی هذه العصابة و یقال له ابواسحاق الفقیه کما یأتی فی ترجمة جمیل . یعنی حمدویه از محمد بن عیسی روایت کرده است که ابواسحاق ثعلبة بن میمون از موالی محمدبن قیس انصاری شمرده شود و او دانشمندی بود موثق و نیکوکار و بر علمای زمان خود تقدم و برتری داشت و در سلک بزرگان از علما و فقهای امامیه منظوم بود و چنانکه در ترجمت احوال جمیل خواهد آمد ثعلبة بن میمون را ابواسحاق فقیه گویند. ابوعلی در کتاب منتهی المقال در ترجمت احوال ابواسحاق صاحب عنوان گوید هو من اعاظم الثقات والزهاد و العباد و الفقهاء و العلماء الامجاد. الخ . در رجال نجاشی مسطور است و رأیت بخط ابن نوح فیما کان وصّی به الی من کتبه حدثنا محمدبن احمدعن احمدبن محمدبن سعید قال قال حدثنا علی بن الحسن بن فضال عن علی بن اسباط قال لما ان حج هارون الرشید مرّ بالکوفة فصار الی الموضع الذی یعرف بمسجد سمال و کان ثعلبة ینزل فی غرفة علی الطریق فسمعه هارون و هو فی الوتر و هو یدعو و کان فصیحا حسن العبارة فوقف یسمع دعأه و وقف من قدامه و من خلفه و اقبل یستمع ثم قال للفضل بن الربیع یا فضل تسمع ما أسمع ثم قال ان خیارنا بالکوفة. یعنی بخط ابن نوح دیدم که در وصایای خود چنین نوشته بود حدیث کرد ما را محمدبن احمد از احمدبن محمدبن سعید گفت خبر داد ما را علی بن حسن بن فضال از علی بن اسباط گفت چون هارون الرشید بحج میرفت از کوفه عبور نمود بمکانی که بمسجد سمال معروف است رسید و ثعلبة بن میمون در آنجا در غرفه ای که مشرف بر جاده بود سکنی داشت و بنماز وتر ایستاده بدعا و مناجات اشتغال داشت و ثعلبة مردی فصیح و به نیکوئی کلام معروف بود هرون کلام ثعلبة را شنید و بایستاد و بدعای ثعلبة گوش فراداشت و از ملازمان هارون کسانی که پیشروی او بودند و آنانی که از قفای او می آمدند ایستادند هرون زمانی ایستاده دعای ثعلبة را استماع نمود آنگاه بجانب فضل بن ربیع متوجه شده او را گفت ای فضل میشنوی آنچه را که من میشنوم آنگاه گفت برگزیدگان و اخیار ما در شهر کوفه می باشند... و ابن ابی عمیر و محمدبن اسماعیل بن بزیع و علی بن حکم از او روایت کنند و او خود از زرارة و ابوبکر خضرمی و از جناب ابوعبداﷲ صادق علیه السلام واز جناب ابوالحسن موسی کاظم علیه السلام روایت کند.


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ثعلبه (ابهام زدایی). ثعلبه ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ثعلبة بن حاطب انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)• ثعلبة بن یزید، راوی کوفی و فرمانده شرطه امام علی (علیه السلام)• ثعلبة بن میمون، فقیه و محدّث شیعی و از اصحاب امام جعفرصادق و امام موسی کاظم (علیهماالسلام)• ثعلبة بن سعد، از انصار و شهیدان احد• ثعلبة بن غنمه انصاری، یکی از حاضران در بیعت عقبه• ثعلبة بن ودیعه انصاری، از افراد غیرحاضر با عذر غیرموجه در غزوه تبوک
...


کلمات دیگر: