بازغه . [ زِ غ َ ] (اِخ ) نام زنی است از نسل عاد که به هدایت یوسف علیه السلام به مرتبه ٔ معرفت رسید. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
بازغه
لغت نامه دهخدا
بازغة. [ زِ غ َ ] (ع ص ) مؤنث بازغ . رجوع به بازغ شود.
( بازغة ) بازغة. [ زِ غ َ ] ( ع ص ) مؤنث بازغ. رجوع به بازغ شود.
بازغه. [ زِ غ َ ] ( اِخ ) نام زنی است از نسل عاد که به هدایت یوسف علیه السلام به مرتبه معرفت رسید. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).
بازغه. [ زِ غ َ ] ( اِخ ) نام زنی است از نسل عاد که به هدایت یوسف علیه السلام به مرتبه معرفت رسید. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).
کلمات دیگر: