جان اسنو ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
جان اسنو (پزشک)
جان اسنو (شخصیت)
جان اسنو (پزشک)
جان اسنو (شخصیت)
wiki: شخصیت داستانی در رمان ترانه یخ و آتش اثر جرج آر. آر. مارتین است. در سریال بازی تاج وتخت نقش وی توسط کیت هرینگتون ایفا شده است و نامزدی جوایزی مثل جایزه امی، جایزه ساترن و جایزه انجمن صنفی بازیگران را برای وی در پی داشته است.
فهرست شخصیت های بازی تاج وتخت
در ابتدای داستان جان اسنو حرامزاده وینترفل و فرزند نامشروع ند استارک حافظ شمال است که پدرش ادعا می کند مادر او دایه ای به نام وایلا بوده است و به خاطر همین به او لقب اسنو را داده اند. در شمال این لقب مختص حرامزاده ها است. جان یک جنگجوی بااستعداد است اما حس مهربانی و عدالت خواهی اش باعث درگیری وی با محیط خشن اطرافش شده است. جان اسنو به همراه پدرش ند استارک و خواهران و برادران ناتنی خود در قلعه وینترفل زندگی می کند. او هم سن و سال برادرش راب استارک است اما به دلیل اینکه به عنوان یک حرامزاده شناخته می شود از کسب هرگونه منصب رسمی و درباری ناتوان است. وی پس از اطلاع از این موضوع که نه می تواند به همراه پدرش که به عنوان دست راست پادشاه انتخاب شده به کینگز لندینگ (پایتخت قاره وستروس و محل زندگی خانواده سلطنتی) سفر کند و نه می تواند به عنوان یک حرامزاده در وینترفل باقی بماند به انتخاب خودش به کسل بلک (قلعه سیاه) می رود و به نگهبانان شب می پیوندد. او شمشیری به نام «پنجه بلند» در اختیار دارد که از جنس فولاد والریایی است و با آن می تواند وایت واکرها را بکشد؛ و یک گرگ به اسم «گوست» (یعنی روح) که به خاطر پوست سفیدش و خاصیت بی سر و صدا بودنش این نام دارد.
فصل اول درحالی آغاز می شود که جان مدت هاست خود را برای پیوستن به نگهبانان شب آماده می کند. در آخرین دیدار جان و پدرش، ند به او قول می دهد دفعهٔ دیگری که باهم ملاقات داشتند راجع به مادرش و اینکه او کیست با جان صحبت کند. سرانجام او به همراه تیریون لنیستر و عمویش «بنجن استارک» که عضو نگهبانان شب است به سمت قلعه سیاه که یکی از ۱۹ قلعه محافظ دیوار و محل استقرار نگهبانان شب است راهی می شوند (وظیفه نگهبانان شب، نگهبانی از دیوار مرزی بین قاره وستروس و آن سوی دیوار است تا از وستروس در برابر هرآنچه پشت دیوار است محافظت کند.). نگهبانان شب هرکدام سوگند می خورند که بنا بر آن نه همسری اختیار می کنند و نه صاحب چیزی خواهند شد و خودشان را تا آخر عمر وقف نگهبانی از دیوار می کنند. بعد از مدتی اقامت در آن جا جان می فهمد که نگهبانان شب دیگر یک نیروی نظامی باشکوه نیستند و اکنون بیشتر از افراد طرد شده از جامعه مانند مجرمان و تبعیدی ها تشکیل شده اند. در ابتدا او به خاطر حرامزاده بودنش نزد دیگران احساس خفت می کند اما غرورش را کنار می گذارد و با تازه سربازان نگهبانان شب به ویژه با سم تارلی دوست شده و پس از آن آن ها در برابر سرگروهبان ستمگر نگهبانان شب با یک دیگر متحد می شوند. پس از گذشت مدتی جان در برابر خدایان پیمان می ببندد و رسماً عضوی از نگهبانان شب می شود. سرگروهبان ستمگر برای ناامید کردن جان او را به جای جنگجو به عنوان مباشر فرمانده نگهبانان شب لرد جئور مورمنت تعیین می کند و جان نیز متعاقباً با کشتن مهاجمی که قصد کشتن مورمنت را داشت، زندگی او را نجات می دهد. این موجود مهاجم جسدی است که توسط وایت واکرها دوباره زنده شده است. او در پاداش این کارش شمشیر نیایی خاندان مورمنت موسوم به «چنگال دراز» را دریافت می کند که از فولاد والریایی ساخته شده و می تواند وایت واکرها را بکشد. در پایان فصل اول وقتی که ند استارک به اتهام دروغ و خیانت دستگیر می شود، جان بر سر دوراهی وفاداری به پیمانش در نگهبانی شب یا کمک به خانواده اش قرار می گیرد. پس از اعدام شدن پدرش ند، جان تلاش می کند که به ارتش برادرش راب بپیوندد و انتقام مرگ پدرش را بگیرد اما دوستانش او را راضی می کنند که این کار را نکند و او در قلعه سیاه باقی نگه می دارند.
در فصل دوم جان به نیروی بزرگ جیور مورمنت(فرمانده نگهبانان شب) در آن سوی دیوار می پیوندد که برای مقابله با وایت واکرها و وحشی ها آموزش می بینند. جان جزو دستهٔ کوچکی می شود که از ارتش مورمنت جدا می گردند اما هنگامی که دسته کوچک آن ها توسط وحشی ها گرفتار می شوند، جان دستور می گیرد تا از نگهبانان شب جدا شده و به عنوان جاسوس به وحشی ها بپیوندد تا از نقشه های آن ها مطلع شود و در طول این فصل او با وحشی ها به سمت محل زندگی آن ها در حرکت است و در این حین با دختری به نام «ایگریت» که از وحشی ها است آشنا می شود.
فهرست شخصیت های بازی تاج وتخت
در ابتدای داستان جان اسنو حرامزاده وینترفل و فرزند نامشروع ند استارک حافظ شمال است که پدرش ادعا می کند مادر او دایه ای به نام وایلا بوده است و به خاطر همین به او لقب اسنو را داده اند. در شمال این لقب مختص حرامزاده ها است. جان یک جنگجوی بااستعداد است اما حس مهربانی و عدالت خواهی اش باعث درگیری وی با محیط خشن اطرافش شده است. جان اسنو به همراه پدرش ند استارک و خواهران و برادران ناتنی خود در قلعه وینترفل زندگی می کند. او هم سن و سال برادرش راب استارک است اما به دلیل اینکه به عنوان یک حرامزاده شناخته می شود از کسب هرگونه منصب رسمی و درباری ناتوان است. وی پس از اطلاع از این موضوع که نه می تواند به همراه پدرش که به عنوان دست راست پادشاه انتخاب شده به کینگز لندینگ (پایتخت قاره وستروس و محل زندگی خانواده سلطنتی) سفر کند و نه می تواند به عنوان یک حرامزاده در وینترفل باقی بماند به انتخاب خودش به کسل بلک (قلعه سیاه) می رود و به نگهبانان شب می پیوندد. او شمشیری به نام «پنجه بلند» در اختیار دارد که از جنس فولاد والریایی است و با آن می تواند وایت واکرها را بکشد؛ و یک گرگ به اسم «گوست» (یعنی روح) که به خاطر پوست سفیدش و خاصیت بی سر و صدا بودنش این نام دارد.
فصل اول درحالی آغاز می شود که جان مدت هاست خود را برای پیوستن به نگهبانان شب آماده می کند. در آخرین دیدار جان و پدرش، ند به او قول می دهد دفعهٔ دیگری که باهم ملاقات داشتند راجع به مادرش و اینکه او کیست با جان صحبت کند. سرانجام او به همراه تیریون لنیستر و عمویش «بنجن استارک» که عضو نگهبانان شب است به سمت قلعه سیاه که یکی از ۱۹ قلعه محافظ دیوار و محل استقرار نگهبانان شب است راهی می شوند (وظیفه نگهبانان شب، نگهبانی از دیوار مرزی بین قاره وستروس و آن سوی دیوار است تا از وستروس در برابر هرآنچه پشت دیوار است محافظت کند.). نگهبانان شب هرکدام سوگند می خورند که بنا بر آن نه همسری اختیار می کنند و نه صاحب چیزی خواهند شد و خودشان را تا آخر عمر وقف نگهبانی از دیوار می کنند. بعد از مدتی اقامت در آن جا جان می فهمد که نگهبانان شب دیگر یک نیروی نظامی باشکوه نیستند و اکنون بیشتر از افراد طرد شده از جامعه مانند مجرمان و تبعیدی ها تشکیل شده اند. در ابتدا او به خاطر حرامزاده بودنش نزد دیگران احساس خفت می کند اما غرورش را کنار می گذارد و با تازه سربازان نگهبانان شب به ویژه با سم تارلی دوست شده و پس از آن آن ها در برابر سرگروهبان ستمگر نگهبانان شب با یک دیگر متحد می شوند. پس از گذشت مدتی جان در برابر خدایان پیمان می ببندد و رسماً عضوی از نگهبانان شب می شود. سرگروهبان ستمگر برای ناامید کردن جان او را به جای جنگجو به عنوان مباشر فرمانده نگهبانان شب لرد جئور مورمنت تعیین می کند و جان نیز متعاقباً با کشتن مهاجمی که قصد کشتن مورمنت را داشت، زندگی او را نجات می دهد. این موجود مهاجم جسدی است که توسط وایت واکرها دوباره زنده شده است. او در پاداش این کارش شمشیر نیایی خاندان مورمنت موسوم به «چنگال دراز» را دریافت می کند که از فولاد والریایی ساخته شده و می تواند وایت واکرها را بکشد. در پایان فصل اول وقتی که ند استارک به اتهام دروغ و خیانت دستگیر می شود، جان بر سر دوراهی وفاداری به پیمانش در نگهبانی شب یا کمک به خانواده اش قرار می گیرد. پس از اعدام شدن پدرش ند، جان تلاش می کند که به ارتش برادرش راب بپیوندد و انتقام مرگ پدرش را بگیرد اما دوستانش او را راضی می کنند که این کار را نکند و او در قلعه سیاه باقی نگه می دارند.
در فصل دوم جان به نیروی بزرگ جیور مورمنت(فرمانده نگهبانان شب) در آن سوی دیوار می پیوندد که برای مقابله با وایت واکرها و وحشی ها آموزش می بینند. جان جزو دستهٔ کوچکی می شود که از ارتش مورمنت جدا می گردند اما هنگامی که دسته کوچک آن ها توسط وحشی ها گرفتار می شوند، جان دستور می گیرد تا از نگهبانان شب جدا شده و به عنوان جاسوس به وحشی ها بپیوندد تا از نقشه های آن ها مطلع شود و در طول این فصل او با وحشی ها به سمت محل زندگی آن ها در حرکت است و در این حین با دختری به نام «ایگریت» که از وحشی ها است آشنا می شود.
wiki: جان اسنو (شخصیت)