مترادف ذی حق : خداوند، دارا، صاحب، مالک، حقدار، محق
ذی حق
مترادف ذی حق : خداوند، دارا، صاحب، مالک، حقدار، محق
فارسی به انگلیسی
interested, rightful
فارسی به عربی
مستفید
مترادف و متضاد
خداوند، دارا، صاحب، مالک
حقدار، محق
راست، صحیح، درست، واقعی، بجا، محقق، ذیحق، درست کار، قائم
حقیقی، ذیحق، قانونی، محق، مشروع، دارای استحقاق
ذینفع، ذیحق
فرهنگ فارسی
۱- صاحب حق مستحق ۲- بر حق مقابل مبطل.
صاحب حق . سزاوار .
صاحب حق، دارای حق
صاحب حق . سزاوار .
صاحب حق، دارای حق
فرهنگ معین
(حَ قّ ) [ ع . ] (ص مر. ) دارندة حق ، برحق .
لغت نامه دهخدا
ذی حق. [ ح َق ق ] ( ع ص مرکب ) صاحب حق. سزاوار. محق ِ. || برحق. مقابل مبطل : ذی حق بودن در ادعائی یا نبودن.
فرهنگ عمید
صاحب حق، دارای حق، سزاوار.
پیشنهاد کاربران
حائز
کلمات دیگر: