مترادف اب و تاب : ( آب وتاب ) بزک، جلا، رونق، ساخت وپرداخت، طول وتفصیل
اب و تاب
مترادف اب و تاب : ( آب وتاب ) بزک، جلا، رونق، ساخت وپرداخت، طول وتفصیل
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
شکوه، اب و تاب، دبدبه، جلوه و شکوه
پیشنهاد کاربران
تکلف و پیرایه
زیبایی، شکوه، عظمت🌠
کلمات دیگر: