روزگذار. [ گ ُ ] ( ن مف مرکب ،اِ مرکب ) بقدر احتیاج روز. باندازه کفاف یک روز. ( ناظم الاطباء ). مایه معاش که بیک روز وفا کند. ( آنندراج ). قوت روزانه. مخارج قلیل روزانه. کافی برای یک روز. روزمره. قوت روزگذار. اقل مایُقنَع. بخور و نمیر. ( از یادداشت مؤلف ): قوت یومیه ، علقه ؛ قوت روزگذار. ( منتهی الارب ). علق ؛ علف که روزگذار باشد ستور را. ( منتهی الارب ) :
بهره تو زین زمانه روزگذاری است
بس کن از او اینقدر که با تو شماراست.
بهره تو زین زمانه روزگذاری است
بس کن از او اینقدر که با تو شماراست.
ناصرخسرو.
|| شغلی که بدان ایام بسر توان برد. ( آنندراج ).