بمعنی رفتن یا گم شدهن
شودن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شودن. [ دَ ] ( مص ) بمعنی شدن. ( برهان ). رفتن و روانه شدن. کوچ کردن. || مردن. ( از ناظم الاطباء ). || فارغ گشتن. || بردن. || رفع کردن. || برداشتن. || محو کردن. || حک کردن و تراشیدن. || کم شدن. ( ناظم الاطباء ). از بین رفتن :
گفتا نزدم بتی بدیع رسیده ست
قدر همه نیکوان و عز بتان شود.
گفتا نزدم بتی بدیع رسیده ست
قدر همه نیکوان و عز بتان شود.
خسروی.
رجوع به شدن شود.دانشنامه عمومی
شودن (به آلمانی: Schoden) یک شهر در آلمان است که در تریر-زاربورگ واقع شده است. شودن ۷۳۶ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای آلمان
فهرست شهرهای آلمان
wiki: شودن
شودن (زاکسن آنهالت). شودن (به آلمانی: Chüden) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در زالتسودل واقع شده است. شودن ۴۸۲ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای آلمان
فهرست شهرهای آلمان
wiki: شودن (زاکسن آنهالت)
کلمات دیگر: