کنایه از فرمانبرداری کردن
سلطنت کشیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سلطنت کشیدن. [ س َ طَ ن َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از فرمانبرداری کردن. اطاعت :
ای خداوندی که گردون با همه فرماندهی
میکشد از بندگانت صد هزاران سلطنت.
ای خداوندی که گردون با همه فرماندهی
میکشد از بندگانت صد هزاران سلطنت.
امیرمعزی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: