روزی جستن
روزی طلبیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
روزی طلبیدن. [ طَ ل َ دَ ] ( مص مرکب ) روزی جستن :
مرغک از بیضه برون آید و روزی طلبد
و آدمی بچه ندارد خبر از عقل و تمیز.
مرغک از بیضه برون آید و روزی طلبد
و آدمی بچه ندارد خبر از عقل و تمیز.
سعدی ( گلستان ).
کلمات دیگر: