روز جنگ . روز نبرد
روز کوشش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
روز کوشش. [ زِ ش ِ ]( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز جنگ. ( از برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( شرفنامه منیری ). روز نبرد :
آن جهانداری که از آواز کوسش دمبدم
روز کوشش آید اندر گوشش النصر معک.
آن جهانداری که از آواز کوسش دمبدم
روز کوشش آید اندر گوشش النصر معک.
سلمان ساوجی ( از انجمن آرا ).
کلمات دیگر: