روزه داشتن
روزه داشت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
روزه داشت. [ زَ / زِ ] ( مص مرکب مرخم ) روزه داشتن :
مسلم کسی را بود روزه داشت
که درمانده ای را دهد نان و چاشت.
مسلم کسی را بود روزه داشت
که درمانده ای را دهد نان و چاشت.
( بوستان ).
و رجوع به روزه داشتن شود.کلمات دیگر: