کلمه جو
صفحه اصلی

قمعوله

لغت نامه دهخدا

( قمعولة ) قمعولة. [ ق ُ ل َ ] ( ع اِ ) شکوفه گیاه. ( اقرب الموارد ). غلاف گیاه یا غنچه یا شکفته آن. || گره و شکن و نورد. ( منتهی الارب ). || یقال فی رأسه قماعیل ؛ ای عجر.( منتهی الارب ). العجرة فی الرأس. ( اقرب الموارد ).

قمعولة. [ ق ُ ل َ ] (ع اِ) شکوفه ٔ گیاه . (اقرب الموارد). غلاف گیاه یا غنچه یا شکفته ٔ آن . || گره و شکن و نورد. (منتهی الارب ). || یقال فی رأسه قماعیل ؛ ای عجر.(منتهی الارب ). العجرة فی الرأس . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: