کلمه جو
صفحه اصلی

قماء

لغت نامه دهخدا

قماء. [ ق َ ] ( ع مص ) فربه شدن ستور.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قُموء شود.

قماء. [ ق ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قَمی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قمی شود.

قماء. [ ق ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِقَمی ( قَمی ). ( اقرب الموارد ). رجوع به قمی شود.

قماء. [ ق َم ْءْ ] ( ع مص ) خوار شدن و حقیر گردیدن. ( منتهی الارب ). رجوع به قَمْاءَة و قَماءَة شود.

قماء. [ ق َم ْءْ ] ( ع مص ) برکندن. ( منتهی الارب ). قمع. ( اقرب الموارد ).

قماء. [ ق َ ] (ع مص ) فربه شدن ستور.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قُموء شود.


قماء. [ ق َم ْءْ ] (ع مص ) برکندن . (منتهی الارب ). قمع. (اقرب الموارد).


قماء. [ ق َم ْءْ ] (ع مص ) خوار شدن و حقیر گردیدن . (منتهی الارب ). رجوع به قَمْاءَة و قَماءَة شود.


قماء. [ ق ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قَمی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قمی شود.


قماء. [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِقَمی ٔ (قَمی ّ). (اقرب الموارد). رجوع به قمی شود.



کلمات دیگر: