کلمه جو
صفحه اصلی

دعسوقه

لغت نامه دهخدا

( دعسوقة ) دعسوقة. [دُ ق َ ] ( ع اِ ) جانورکی است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). قسمی از جعل. ( ناظم الاطباء ). نوعی سرگین گردانک. دعشوقة. و رجوع به دعشوقة شود. || محل جنگ و کارزار قوم. ( از اقرب الموارد از تاج ).

دعسوقة. [دُ ق َ ] (ع اِ) جانورکی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قسمی از جعل . (ناظم الاطباء). نوعی سرگین گردانک . دعشوقة. و رجوع به دعشوقة شود. || محل جنگ و کارزار قوم . (از اقرب الموارد از تاج ).



کلمات دیگر: