کلمه جو
صفحه اصلی

قمنی

لغت نامه دهخدا

قمنی. [ ق ِم ْ م َ نی ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به قِمَّن. ( اللباب ). رجوع به قِمَّن شود.

قمنی. [ ق ِ م ْ م َ ] ( اِخ ) یوسف بن عبدالاحدبن سفیان ، مکنی به ابوالحسن. از محدثان است. وی از یونس بن عبدالاعلی و جز او روایت کند و از او محمدبن حسین ایری سجزی و ابوبکربن مقری و جز ایشان روایت دارند. در رجب سال 1315 هَ. ق. درگذشت. ( معجم البلدان ) ( اللباب فی تهذیب الانساب ).

قمنی . [ ق ِ م ْ م َ ] (اِخ ) یوسف بن عبدالاحدبن سفیان ، مکنی به ابوالحسن . از محدثان است . وی از یونس بن عبدالاعلی و جز او روایت کند و از او محمدبن حسین ایری سجزی و ابوبکربن مقری و جز ایشان روایت دارند. در رجب سال 1315 هَ . ق . درگذشت . (معجم البلدان ) (اللباب فی تهذیب الانساب ).


قمنی . [ ق ِم ْ م َ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به قِمَّن . (اللباب ). رجوع به قِمَّن شود.



کلمات دیگر: