اثاره یا فتنه و آشوب برپا کردن
شور انگیختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شور انگیختن. [ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) تهییج کردن. اثاره. ( یادداشت مؤلف ) :
جنگی که تو آغازی صلحی که تو پیوندی
شوری که تو انگیزی عذری که تو پیش آری.
کز بس شکار آویختن می بگسلد فتراک تو.
ای بسا شورا کز آن زلفینکان انگیختی
گر نترسیدی تو از منصور عادل کدخدای.
هر لحظه بهر چشمی شور دگر انگیزی.
صبح پیش ازوقتشان عید از درون برساخته
مرغ پیش از وجدشان شور از نهان انگیخته.
جنگی که تو آغازی صلحی که تو پیوندی
شوری که تو انگیزی عذری که تو پیش آری.
منوچهری.
بس کن ز شور انگیختن وز خون ناحق ریختن کز بس شکار آویختن می بگسلد فتراک تو.
خاقانی.
|| فتنه و آشوب برپا کردن : ای بسا شورا کز آن زلفینکان انگیختی
گر نترسیدی تو از منصور عادل کدخدای.
منوچهری.
هر روز بهر دستی رنگی دگرآمیزی هر لحظه بهر چشمی شور دگر انگیزی.
خاقانی.
|| بانگ و فغان برآوردن : صبح پیش ازوقتشان عید از درون برساخته
مرغ پیش از وجدشان شور از نهان انگیخته.
خاقانی.
کلمات دیگر: