( صفت ) کامل بزرگ . توضیح ۱ این کلمه در عربی هر چند وزنا نظیر دارد ( رکع سجد ) ولی در قاموسها ی عربی دیده نشده . توضیح ۲ در فارسی جمع آن بصورت ( کملین ) مستعمل است .
تمام تمام و کامل . کامل
تمام تمام و کامل . کامل
کمل . [ ک َم َ ] (ع ص ) تمام . یقال : اعطاء المال کملاً؛ ای کاملاًو کذا اعطه کملاً. (منتهی الارب ). تمام . (آنندراج ). تمام و کامل . (ناظم الاطباء). کامل . (اقرب الموارد).
کمل . [ ک ُم ْ م َ ] (از ع ، ص ، اِ) ج ِ کامل . (ناظم الاطباء). || کامل . بزرگ . توضیح آنکه این کلمه در عربی هر چند وزناً نظیر دارد (رُکّع، سُجّد) ولی در قاموسهای عربی دیده نشده . اما در فارسی جمع آن بصورت کملین مستعمل است . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کملین شود.
کمل . [ ک َ م َ ] (اِ) کُلَش .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلش شود.
متنفر – ناراحت – دلگیر
متمکن – سرمایه دار
کاه
کاه شالی – ساقه ی شالی درو شده جهت خوراک چهارپایان