خسته کننده , فرساينده , تنبيه کننده , سختي , دشواري , اشکال , سفتي , شدت
قسوه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
قسوة. [ ق َس ْ وَ ] (ع مص ) سخت و درشت گردیدن : فهی کالحجارة او اشد قسوة و ان من الحجارة... (قرآن 74/2). || ناسره گشتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || تاریک شدن . (اقرب الموارد). رجوع به قسو و قساوة و قساءة شود.
کلمات دیگر: