قثاث. [ق َث ْ ثا ] ( ع ص ) سخن چین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قثاث. [ ق ُ ] ( ع اِ ) رخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قثاث. [ ق ِ / ق َ ] ( اِخ ) نام جد فرهین بن قرضم که پیش رسول صلی اﷲ علیه و سلم به رسولی آمد و محدثان آن را به فتح خوانند. ( منتهی الارب ). || تیره ای است از مهره. ( انساب سمعانی ). رجوع به قثاثی شود.
قثاث. [ ق ُ ] ( ع اِ ) رخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قثاث. [ ق ِ / ق َ ] ( اِخ ) نام جد فرهین بن قرضم که پیش رسول صلی اﷲ علیه و سلم به رسولی آمد و محدثان آن را به فتح خوانند. ( منتهی الارب ). || تیره ای است از مهره. ( انساب سمعانی ). رجوع به قثاثی شود.