کلمه جو
صفحه اصلی

طفو

لغت نامه دهخدا

طفو. [ طَف ْوْ ] ( ع مص ) طُفُوّ. بالا برآمدن بر آب. ( منتهی الارب ). بر سر آب آمدن چیزی. ( المصادر زوزنی ). بر سر آب برآمدن چیزی. ( منتخب اللغات ). || برگ بالای درخت ظاهر شدن. ( منتخب اللغات ). ظاهر شدن برگ بر درخت. ( منتهی الارب ). || سخت دویدن آهو و سبک رفتن آن بر روی زمین. ( منتخب اللغات ). سخت دویدن آهو. ( منتهی الارب ). || مردن. ( منتخب اللغات ) ( منتهی الارب ). || داخل شدن در کاری. ( منتخب اللغات ). در کاری درآمدن. || برآمدن و نمود گردیدن. ( منتهی الارب ).

طفو. [ طُ ف ُوو] ( ع مص ) طَفْو. بالا برآمدن بر آب. ( منتهی الارب ).

طفو. [ طَف ْوْ ] (ع مص ) طُفُوّ. بالا برآمدن بر آب . (منتهی الارب ). بر سر آب آمدن چیزی . (المصادر زوزنی ). بر سر آب برآمدن چیزی . (منتخب اللغات ). || برگ بالای درخت ظاهر شدن . (منتخب اللغات ). ظاهر شدن برگ بر درخت . (منتهی الارب ). || سخت دویدن آهو و سبک رفتن آن بر روی زمین . (منتخب اللغات ). سخت دویدن آهو. (منتهی الارب ). || مردن . (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). || داخل شدن در کاری . (منتخب اللغات ). در کاری درآمدن . || برآمدن و نمود گردیدن . (منتهی الارب ).


طفو. [ طُ ف ُوو] (ع مص ) طَفْو. بالا برآمدن بر آب . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: