کلمه جو
صفحه اصلی

قحاف

لغت نامه دهخدا

قحاف. [ ق ِ ]( ع اِ ) کاسه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). در مثل گویند: الیوم قحاف و غداً نقاف ؛ ای الشرب بالقحاف ؛ یعنی امروز شراب نوشی و فردا سرشکستگی. ( منتهی الارب ). || ( مص ) سخت نوشیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

قحاف. [ ق ُ ] ( ع ص ) برنده همه چیز. گویند:سیل قحاف ؛ توجبه که همه را برد. ( از منتهی الارب ).

قحاف . [ ق ِ ](ع اِ) کاسه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در مثل گویند: الیوم قحاف و غداً نقاف ؛ ای الشرب بالقحاف ؛ یعنی امروز شراب نوشی و فردا سرشکستگی . (منتهی الارب ). || (مص ) سخت نوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


قحاف . [ ق ُ ] (ع ص ) برنده ٔ همه چیز. گویند:سیل قحاف ؛ توجبه که همه را برد. (از منتهی الارب ).



کلمات دیگر: