چوب پالان اقتاد قتود
قتد
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قتد.[ ق َ ت َ ] ( ع مص ) دردگین شدن شکم شتران از خوردن قتاد. ( منتهی الارب ): قتدت الابل قتداً. ( منتهی الارب ).
قتد. [ ق َت َ ] ( ع اِ ) چوب پالان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ، اقتاد. قتود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اَقتُد. ( اقرب الموارد ). || و به قولی جمعی ابزار پالان. ( از اقرب الموارد ).
قتد. [ ق َت َ ] ( ع اِ ) چوب پالان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ، اقتاد. قتود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اَقتُد. ( اقرب الموارد ). || و به قولی جمعی ابزار پالان. ( از اقرب الموارد ).
قتد. [ ق َت َ ] (ع اِ) چوب پالان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، اقتاد. قتود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اَقتُد. (اقرب الموارد). || و به قولی جمعی ابزار پالان . (از اقرب الموارد).
قتد.[ ق َ ت َ ] (ع مص ) دردگین شدن شکم شتران از خوردن قتاد. (منتهی الارب ): قتدت الابل قتداً. (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: