صفر کردن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
کنایت از خالی کردن است چه صفر بمعنی خالی و تهی
لغت نامه دهخدا
صفر کردن. [ ص ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایت از خالی کردن است ، چه صفر بمعنی خالی و تهی باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
صفر کن این برج ز جرم هلال
باز کن این پرده ز مشتی خیال.
صفر کن این برج ز جرم هلال
باز کن این پرده ز مشتی خیال.
نظامی.
رجوع به صفر شود.کلمات دیگر: